صادقانه بگویم، بازگشت به دنیا ماندالورایی در حال حاضر یک لذت واقعی برای قلب مهربان یکی از طرفداران جنگ ستارگان و فقط برای طرفداران سریال است. بله، گاهی اوقات ما یک لذت فرار می خواهیم که شما را به راحتی در یک داستان ساده در مورد خیر و شر غرق کند، اما برای برخی از بینندگان این سادگی کافی نیست. آنها به داستانی نیاز دارند که ذاتاً فوقالعاده غنی و پیچیده، پر از پاورقیهای مبهم و پیوندهای متقابل باشد، که از دههها به معنای واقعی کلمه استفاده میکند و هر جنبهای از مغز شما را درگیر میکند، حتی زمانی که در ظاهر داستانی بسیار خندهدار را روایت میکند که شاید. حتی به ساعت ها وقت گرانبهای شما نیاز دارد، اما به نظر می رسد جالب تر از سه گانه شکنجه شده دیزنی ZV است.
بنابراین فصل دوم Mandalorian قطعاً به این نوع داستان تبدیل شد، اما در عین حال بر تعهد سریال به داستان سرایی اپیزودیک تأکید کرد. به هر حال، قسمت های آن را می توان به معنای واقعی کلمه «فصل» نامید، به این معنی که هر سریال واقعاً بخشی از یک کل بزرگ است. مثلاً شاخه طرح «مارشال» داستانی بسته است با کنش روشن خودش و نتیجه ای محکم و البته مبهم.
خلاصه داستان قسمت دوم فصل دوم ماندالوریان، اگر آن را تا حد امکان بدون اسپویلر خلاصه کنیم، به این نتیجه می رسد که تیرانداز مورد علاقه ما به همراه "بچه یودا" به یک پاسگاه دورافتاده می رسند و موافقت می کنند در مبارزه با یک "کمک کنند" تهدید خارجی». این داستانی است که کاملاً با طرح The Mandalorian مطابقت دارد. اخلاق مشروط، به خصوص با توجه به طرح فصل 2.
بخش اعظم اکشن در اولین فصل بر روی ماندالوریان تمرکز دارد که به ماموریت خود برای بازگرداندن بچه به مردمش ادامه می دهد. این یک تلاش بسیار دشوار است که در پایان فصل اول مشخص می شود. اما این مسیر او را به کجا میبرد و چقدر با اصل اصلی داستان در اینجا مرتبط است؟ شخصیت چیزی می خواهد و برای تحقق هدف به معامله می رود که در نهایت به غیرمنتظره ترین موقعیت ها منجر می شود. این تکنیکی از وسترن های کلاسیک دهه 70 است که در داستان های مدرن کاملاً کار می کند.
همچنین بخوانید: شرلوک سوپرمن و خواهر فمینیستش. نقد و بررسی فیلم انولا هلمز
البته نکتهای که در مورد قسمتهای نیمهفصل 1 وجود دارد این است که آنها در نهایت تأثیر چندانی بر روند خود فصل نداشتند، و این واقعیت که اولین نمایش آنقدر بر توضیح گذشته متمرکز شده است، به نظر میرسد یک شاخص قوی برای این موضوع باشد. رویکرد اپیزودیک جنبه تعیین کننده فصل دوم نیز خواهد بود. این البته با وجود تهدید دزدان قابل مشاهده است. فصل 1 و احتمالاً فصل 2 دارای نیروهای جدید دشمن خواهد بود. جالب خواهد بود که ببینیم سریال چگونه هر دو جنبه را در بر می گیرد، چیزهای جدیدی را توسعه می دهد و فلاش بک ها را فراموش نمی کند، به خصوص که سازندگان اکنون بسیار مطمئن تر به نظر می رسند، هم در مفهوم خود و هم در فناوری استفاده می کنند.
وقتی صحبت از مقایسه فصل به میان میآید، یکی از نقاط قوت قسمت اول این بود که اکثر قسمتها 40 دقیقه یا کمتر بودند - هرگز احساس نمیشد که سریال طولانیتر از حد لازم باشد. راستش را بخواهید نمی توانم بگویم که در فصل 2 هم همین اتفاق می افتد، جایی که قسمت ها گاهی به 55 دقیقه می رسند که به تعبیری، گاهی اوقات بیش از حد به نظر می رسد.
همچنین بخوانید: بررسی سریال مری سو و سوسیوپاتی: خواهر راچد
با این حال، چنین کششی تا حدی با تعداد زیادی فلاش بک توجیه می شود، که، همانطور که در بالا نوشتم، نقش تقریبا کلیدی را در فصل جدید بازی می کنند. و اگرچه فلاش بک هایی که وقایع "بازگشت جدی" را نشان می دهد می تواند حومه یک کهکشان دور را تحت تأثیر قرار دهد و عمدتاً بسیار جالب است، به خصوص برای خبره های جهان ZV، هنوز هم گاهی اوقات این احساس مداوم وجود دارد که به شما یک فیلمنامه داده می شود. راهنما.
سریال واقعاً بی عیب و نقص طراحی شده است و در ذات خود به طرز چشمگیری طبیعی است. اما هیجانانگیزترین جنبه پخش فصل 2 در نهایت به این خلاصه میشود: Mandalorian به عنوان یک پروژه واقعاً وجود خود را با یک بلوغ غیرمعمول برای استودیو دیزنی توجیه کرد.
این سریال به طرز ماهرانه ای نشان می دهد که زندگی ساکنان معمولی کهکشان در حلقه بیرونی چگونه است، که به اندازه "شخصیت های اصلی" جنگ ستارگان حماسی نیست. شخصیت ها به سادگی هر روز وجود دارند و تمام تلاش خود را می کنند تا به هر وسیله ممکن زنده بمانند و از چیزهای ساده خوشحال هستند، حتی اگر از دیدن خود در آینه پس از یک روز سخت متنفر باشند. این مفهومی است که "ماندولور" مانند گذشته به آن وفادار می ماند. شاید برای مخاطبان میکی موس کمی ساده باشد، اما با این حال، داستانی پاک و صادقانه درباره زندگی در گوشه های خشن کهکشانی دور، بسیار دور است. و این تکنیک، لعنتی، کار می کند، احساسات و همدلی را در بیننده برمی انگیزد، و این جالب نیست؟
همچنین بخوانید: چگونه اسپیس ایکس سخت شد: تکامل کامل همه موشک های ایلان ماسک