Root Nationاستاتفیلم و سریالبررسی سریال مری سو و سوسیوپاتی: خواهر راچد

بررسی سریال مری سو و سوسیوپاتی: خواهر راچد

-

اولین نمایش مورد انتظار این سریال در نتفلیکس انجام شد "خواهر راچد" - پیش درآمدی رایگان برای رمان معروف کن کیسی "One Flew Over the Cuckoo's Nest" که در مورد گذشته پرستار ظالم میلدرد راچد می گوید.

"رایگان" تعریف کلیدی در این مورد است. ارتباط با منبع اصلی در کار رایان مورفی کاملاً اسمی است. بیننده باید به این فکر کند که نویسندگان به طور ناگهانی تصمیم گرفتند در مورد انحرافات شخصی شخصیت که نقش آن در نسخه اصلی کاملاً مستقیماً به شخصیت پردازی وحشیانه سیستم تقلیل یافته بود ، بیش از یک بار در طول تماشا خیال پردازی کنند. . حتی بیشتر اوقات - به خود فکر کنید که اتفاقی وحشی روی صفحه رخ می دهد.

خواهر راچد

به طور کلی، این پروژه را می توان یک کمدی سیاه غیر خنده دار با عناصری از یک هیجان روانی توصیف کرد. در اینجا چیزی برای خندیدن وجود ندارد، اما به دلیل فضای بسیار متغیر، جدی گرفتن هر چیزی بسیار دشوار است. در عین حال در ابتدا سریال با مولفه بصری خود بسیار دلنشین است. بیایید با آن شروع کنیم.

بخش بصری

اینکه بگوییم «خواهر راچد» یک سریال شیک است یعنی توهین به سازندگان. پس از یک پیش درآمد قدرتمند از نظر طرح، که به نوبه خود نشان می دهد که کارگردان و فیلمبردار می دانند چه کار می کنند، ما منتظر یک رویداد ترامپ هستیم. چهار فریم اول بعد از علامت "6 ماه بعد" استخوان های برهنه هستند. از فضای خاموش و تقریباً نوآر پیش درآمد، وارد شورش درخشان آبی و نارنجی می شویم. و به معنای واقعی کلمه. اقیانوس فیروزه‌ای و برگ‌های نارنجی روشن تبدیل به یک ماشین فیروزه‌ای و یک در نارنجی روشن می‌شود که به یک بشکه نارنجی روشن تبدیل می‌شود که به یک شال نارنجی روشن در گردن میلدرد که پشت فرمان ماشین فیروزه‌ای است تبدیل می‌شود. سازندگان مستقیماً به ما می گویند: "اکنون ما شما را تحت تاثیر قرار خواهیم داد." و موفق می شوند. دو قسمت اول به کارگردانی رایان مورفی، مجری سریال، بسیار تاثیرگذار بودند.

در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که تصویر نمایش خیلی روشن است. و بله، اشباع بیش از حد موهای شخصیت اصلی هر از چند گاهی توجه را به خود جلب می کند که او را تقریباً قرمز می کند تا از ترکیب با نوع روشن لباس پرستاران پیروی کند. اما بعداً این ظن وجود دارد که اشباع رنگ تصادفی استفاده نشده است. در ترکیب با آنچه روی صفحه اتفاق می افتد، رنگارنگ بودن تصویر سریال را شبیه به یک کارتون مستحکم می کند. برای کامل شدن برداشت، تنها چیزی که از دست می دهد موسیقی شاد در پس زمینه است. کمد لباس روشن خواهر راچد کمکی به رهایی از مقایسه وسواسی نمی کند. کت و شلوار قاصدکی رنگ روشن که او برای اولین بار در آستانه بیمارستان روانی ظاهر می شود، به او استعداد نوعی هنر پاپ مری پاپینز می دهد. و این، در عوض، یک تمجید از طراحان لباس است.

با این حال، پالت رنگ تنها جزء بصری غنی "Ratched" نیست. نگاه یک بیننده باتجربه بیش از یک بار در طول تماشا، ارجاع مستقیم به کوبریک یا وس اندرسون را جلب می کند. گاهی اوقات کارگردانان به سادگی از دیدگاه و تقارن لذت می برند و فراموش نمی کنند که با نوآر معاشقه کنند. واضح است: دهه 40 در حیاط است.

رچک خورده

اما در برخی موارد، نویسندگان هنوز نمی توانند تهدید جدی یک تریلر شیک را تحمل کنند. یک انحراف عجیب به سمت پست مدرن زمانی رخ می دهد که آنها شروع به تجزیه صحنه های پرتعلیق به پانل های کمیک می کنند. دوباره، به معنای واقعی کلمه - با کمک یک صفحه نمایش تقسیم شده. نمی توان گفت آزاردهنده است. با وجود ناگهانی بودن اولین ظهور چنین تکنیکی، همچنان جالب به نظر می رسد. فقط جدی گرفتن همه چیزهایی که بعد از آن اتفاق می افتد سخت تر می شود. و اسکریپت در اینجا چیزی را درست نمی کند.

کراوات

همه چیز با این واقعیت شروع می شود که میلدرد راچد، با لباس روشن فراموش نشدنی خود، برای مصاحبه به بیمارستان روانی در شهر لوسیا می رسد. خیلی زود معلوم می شود که او دعوت نامه مصاحبه را جعل کرده است و کت و شلوار را از فروشگاه کاملاً پیش پا افتاده دزدیده است. او با کمک سخنوری، که اوستاپ بندر به آن حسادت می‌کرد، دکتر رئیس بیمارستان را متقاعد می‌کند که او را به کارمندان ببرد.

- تبلیغات -

رچک خورده

اینکه چرا او اینقدر به این شغل نیاز دارد، در پایان اپیزود آزمایشی فاش خواهد شد، که طی آن بینندگان این شانس را خواهند داشت که خودشان در مورد انگیزه های پنهان میلدرد حدس بزنند. و این برجسته محجوب، که چند دقیقه قبل از خود پیچش فیلمبرداری می‌شود، احتمالاً تنها نمونه‌ای است که سریال با درام خود لذت می‌آورد.

اگر داستان اصلی داستان پس زمینه شخصیت نمادین نبود که برای کسی از جمله طرفداران "فاخته" ظاهر نمی شد، بلکه یک معمای پیش پا افتاده بود، نمایش بسیار جالب تر بود. سازندگان با افشای کارت ها در همان ابتدا، فتنه را از بین می برند و سرعت سریال را به هم می ریزند. پس از پاسخ به سوال «چرا؟»، اکشن کاملا بر دوش شخصیت هایی می افتد که بیرون نمی آیند.

شخصیت ها

این عمدتاً به این دلیل اتفاق می افتد که در سریال نمی توان با کسی همدردی کرد. کارکنان بیمارستان شهر لوسیا، همانطور که شایسته هر داستانی در مورد یک موسسه روانی است، از افرادی تشکیل شده اند که از بسیاری جهات دیوانه تر از بیماران خود هستند.

دکتر هانوفر (جان جان بریونز) در اینجا مسئول همه چیز است - یک ساده لوح بی ضرر و در نگاه اول که صمیمانه به روانپزشکی و کمک به بیماران اعتقاد دارد. تنها مشکل این است که او کمی کلاهبردار است (البته) و هانوفر نام خانوادگی واقعی او نیست، اگرچه بسیار مناسب است، زیرا در اصل با کلمه "خماری" همخوانی دارد، زیرا دکتر طبیعتاً همه چیزهایی را می خورد که می توانید از لوازم کلینیک تهیه کنید.

رچک خورده

پرستار ارشد باکت (جودی دیویس) به او کمک می کند. و برای اینکه دور نشویم، سازندگان قبلاً در سری اول خواهر باکت را با یک سطل به ما نشان می دهند. در ابتدا، بتسی باکت به عنوان یک عوضی کوته بین ظاهر می شود که کودکانه عاشق رئیس است، اما بعداً به نحوی جادویی نه تنها ذهنی نافذ، بلکه استعداد یک دسیسه را نیز در خود می یابد. آیا باید بگوییم که پس از تضاد اولیه، سطل و رچد به BFF تبدیل می شوند؟

دالی (آلیس انگلرت) یک پرستار کارآموز است. یک احمق عروسک مانند با آدامس ابدی در دهان، میل به نیمفومانیا و اشتیاق به پسران بد. در محلی، آرکام در نقش نسخه اولیه هارلی کوین بازی می‌کند، که به طور بالقوه می‌توانست با نسخه اصلی رقابت کند، اگر به او اجازه داده شود تا پایان کار را ادامه دهد.

هاک (چارلی کارور) یک پرستار است. تنها شخصیت مناسب در این تئاتر ابزورد. طبق قوانین ژانر، او یک نقص خارجی دارد - نتیجه یک زخم در جنگ.

رچک خورده

شخصیت‌های ثانویه که به جمعیت بیمارستان تعلق ندارند، مضحک بیشتری به اتفاقات می‌افزایند.

فرماندار میلبورن (وینسنت دی اونوفریو) یک حرامزاده متکبر معمولی، یک سیاستمدار معمولی لغزنده و یک آدم قرمز معمولی است که اشارات چرب را بیرون می دهد.

گوندولین بریگز (سینتیا نیکسون) دستیار فرماندار، یک لزبین آشکارا با یک همجنس گرا سیاهپوست ازدواج کرده است (k-combo!).

لنورا ازگود (شارون استون) یک بانوی ولخرج دنیای بالا است که نقش‌های کرولا دی ویل را دارد و میل به انتقام از دکتر هانوفر به خاطر درمان ناموفق پسرش دارد.

لوئیز (آماندا پلامر) صاحب متلی است که میلدرد در آن زندگی می کند. یک قلاده نفرت انگیز که برای همیشه دماغش را در تجارت خود فرو می کند. او نمایانگر نسخه محلی "زن با یک چوب" است.

- تبلیغات -

و میخچه روی کیک اختلالات روانی. ادموند تولسون (فین ویتروک) و میلدرد راچد (سارا پولسون).

ادموند قاتل چهار کشیش است که سعی می کند یک دیوانه را در بیمارستان لوسیا ترور کند (سلام به "فاخته" اصلی). به عنوان هانیبال لکتر در مینیمال ارائه شده است. با حمله عمومی بی ثباتی ذهنی، او اغلب احتیاط را نشان می دهد که مشخصه بسیاری از شخصیت های دیگر نیست. و بله، او «برادر» میلدرد است.

مری سو و سوسیوپاتی

در طول سریال، میلدرد راچد به عنوان یک مغز متفکر بزرگ، یک دستکاری درخشان و ملکه باج گیری به ما معرفی می شود. شاید این تا حدودی با خواهر اصلی Ratched از کتاب Kesey یا فیلم Foreman ترکیب شده باشد، اما توانایی های شخصیت سارا پالسون به نوعی بیش از حد هیپرتروفی شده است. او مانند تجسم یک نفره دوستان اوشن است. و به یکباره

اگر چیزی طبق نقشه او پیش نرود، یا خوش شانس خواهد بود، یا راهی برای خروج پیدا می کند، یا یک دشمن اخیر به طور ناگهانی موافقت می کند که به طرف او برود. در ابتدا، همه اینها بوی مری سو می دهد. بعدها، یک چهره جهانی اتفاق می افتد، اما حتی با وجود این، شانس و احتیاط میلدرد در همان سطح قبلی باقی می ماند. همه چیز آنقدر به نفع اوست که حتی مرگ ظاهرا تصادفی دکتر هانوفر نیز مانند یک ترفند ظریف به نظر می رسد، اگرچه دکتر خوب به دلیل حماقت خود درگذشت و پیش بینی چنین نتیجه ای از قبل غیرممکن بود.

رچک خورده

در مورد پس زمینه وعده داده شده، پس مخاطب در ناامیدی قرار دارد و سریال یک فروپاشی نهایی است. در لحظه اولین بازگویی سرنوشت دشوار میلدرد، نمایش نقاب یک اثر مستقل را کنار می‌زند و مشخص می‌شود که این یک «داستان ترسناک آمریکایی» دیگر است. معما به سادگی فرویدیسم منسوخ شده است - یتیمی و سوء استفاده جنسی. علاوه بر این، حتی اگر واقعا منتظر این افشاگری داستان باشید (و تا آن لحظه، در واقع، سریال قادر به ارائه چیز دیگری نیست)، نویسندگان هر کاری انجام می دهند تا شما را پشیمان کنند. داستان مقدس در مورد یتیمان بی بضاعت سه بار نقل می شود. سه! و برای اولین بار با کمک نمایش عروسکی. مورفی معمولی

آیا پیشینه ارائه شده وظیفه اعلام شده توسط نویسندگان را نشان می دهد - تلاش برای بررسی ذهن یک جامعه شناس و درک آنچه مردم را هیولا می کند؟ به طور کلی، بله. مانند هر آسیب روانی قدرتمند دیگری که تصویر شخصیت اصلی را به وضوح مخدوش نمی کند. با توجه به اینکه آنها در نهایت خط بیمارستان نظامی را ترک کردند، جایی که میلدرد به عنوان "فرشته رحمت" کار می کرد، شاید همین کافی باشد. فقط در این صورت این سریال رایان مورفی نخواهد بود، جایی که موضوع کودکی وحشتناک به معنای واقعی کلمه از خط قرمزها عبور می کند، حتی در تیتراژ ابتدایی، که در آن، با صدای «تانک مرگ»، دختری که شبیه میلدرد جوان است، هدایت می شود. با نوعی ریسمان آریادنه، وحشت های زندگی را طی می کند تا اینکه با تجسم کامل خود در شخص سارا پالسون روبرو می شود که با حرکتی قاطع ارتباط خود را با گذشته قطع می کند. فقط میلدرد در خود سریال رابطه بسیار پیچیده تری با گذشته دارد.

که پنهان نکرد...

و در حال حاضر، جای تعجب نیست. با توجه به این واقعیت که او توسط نقاب های محکمی از کمدیا دل آرته احاطه شده است، که در آن شب گذشته از فیلم های تارانتینو به نمایش گذاشته شد.

در اینجا لازم به ذکر است که روشی که سری دوم لوبوتومی را به عنوان یک درمان مطمئن برای فراموشی و بی توجهی ارائه می دهد در نوع خود خنده دار است. دوران تاریک روانپزشکی چاه بی انتها چنین بازی وحشتناکی است. اما آزمایش ناموفق دکتر هانوفر با اسید لیسرژیک که با دو جفت دست و پا قطع شده به پایان رسید را دیگر نمی توان خنده دار نامید. و کن کیسی، به احتمال زیاد، از چنین تصویری از سفر اسیدی در تابوت خود چرخیده است.

خواهر راچد

اگر سریال در ابتدا فقط با ترسناک معاشقه می کند، در پایان، همه شخصیت هایی که به هدف خود رسیده اند به سلاخی می روند. مرگ هاک، پرستاری بامزه که وظیفه اش نشان دادن جنبه دیگری از میلدرد به مخاطب بود، جنبه ای دلسوز و انسانی، در پوچ بودنش به ویژه عمدی خواهد بود. یک کهنه سرباز جنگی با شلیک تفنگ چخوف کشته می‌شود، که باعث به راه انداختن دیوونه‌ای از جنون اوج می‌شود.

بقیه شخصیت های ثانویه به موقع جایگزین می شوند تا ارزش خود را از دست ندهند. محسوس ترین تغییرات توسط خواهر باکت تجربه خواهد شد، که به معنای واقعی کلمه از سوزن تایید مرد به صندلی رئیس همین مرد می رود، که او آن را برای خودش آزاد می کند (نه بدون کمک میلدرد).
بالاخره فرماندار هم سوار فاخته می شود. در جستجوی حمایت انتخاباتی، او همه کاره خواهد شد: او یک جنگ جنایتکارانه سنتی اعلام خواهد کرد و شخصاً محکومان را روی صندلی برقی اعدام خواهد کرد.

خواهر راچد

اما اگر فرماندار، در واقع، تنها یک وسیله طرح‌ریزی است که برای فعال کردن برخی پیچ‌ها به موقع طراحی شده است، پس ظاهر ناگهانی بتسی باکت در نقش قهرمان ثانویه اصلی در مقطعی شگفت‌انگیز است، زیرا توسعه شخصیت به معنای کلاسیک اینجا بو نمی دهد. او به طور مصنوعی به Ratched نزدیک‌تر می‌شود و این باعث می‌شود دو پرستار در توطئه علیه دکتر هانوفر شریک شوند. و زمانی که زنانی که در ابتدا با یکدیگر غیر دوستانه هستند شروع به همکاری می کنند... بله، اوست. فمینیسم

احضار

و بیایید صادق باشیم، رایان مورفی آن را پنهان نکرد - که ما برای شب در انتظار یک فیلم ترسناک فمینیستی هستیم.

مردان در این مجموعه منحصراً در قالب نیروی کاری ارائه می شوند که یا گاری داستان را به جلو می راند یا به درستی شخصیت اصلی را برجسته می کنند. و اکنون من حتی در مورد مردانی صحبت می کنم که به اندازه کافی به صفحه نمایش داده می شوند. دکتر هانوفر اساساً فقط یک ابزار است و وقتی از دستش خارج شد خیلی سریع به پایان می رسد. ادموند، علیرغم اهمیت ظاهری اش در داستان، در واقع فقط یک بهانه است. دلیلی برای میلدرد برای شروع داستانش و دلیلی برای پایان دادن به داستان دالی. قبلاً در مورد هاک و فرماندار گفته شده است. کارآگاه خصوصی تیره ای که کوری استولپ بازی می کند کاملاً توسط Ratched برای اهداف مستقیم مردانه و به عنوان راهی برای دریافت پول برای سر دکتر هانوفر (به معنای واقعی کلمه) استفاده می شود. اما چه می توانیم بگوییم، اگر حتی پسر قهرمان عجیب و غریب شارون استون، در نتیجه، توسط مادر خودش باقی بماند، و این در حال حاضر پس از مرگ او است. در فینال سریال، بتسی باکت عبارتی را بیان می کند که کارت ها را حتی برای مبهم ترین بیننده آشکار می کند. آنها می گویند اگر زنان از شر مردان خلاص شوند، ببینید چه چیزی می توانند به دست آورند.

رچک خورده

در عین حال باید گفت که ذوق فمینیستی در اینجا تهوع آور نیست. با فریادهای الهام‌آمیز آن را به صورت شما نمی‌زنند: «ببین، ببین! زنان قوی و مستقل!». خیر در هر صورت، این یک لحن کاملاً برهنه شده از تبعیض جنسیتی تاریخی است، بگذارید آن را اینطور بنامیم. تنها مرد رها نشده در این سریال فرماندار است، بنابراین او عمداً خنده دار به نظر می رسد. به طور کلی، زنان فقط مردان را می پیچند - آه، تعجب! اما اگر رایان مورفی یک برنامه فمینیستی خوش ساخت را با دوز بالایی از LGBT چاشنی نمی‌کرد، خودش نبود.

بله، سینتیا نیکسون به دلیلی اینجاست. شخصیت او، دستیار فرماندار، گوندولین بریگز است، که مانند علاقه عشق میلدرد راچد است. یا بهتر بگوییم، برعکس: میلدرد راچد، همان طور که گفته می شود، عشق عاشقانه گوندولین بریگز است. اولین نکات از دستیار فرماندار می آید و پرستار اجتماعی با دوران کودکی سخت خود را برای مدت طولانی و کسل کننده ای درک می کند. به طور جدی، من مدت زیادی است که یک خط عشق صاف و دردناک تر ندیده ام. فقدان شیمی بین قهرمانان که می‌توان آن را به جامعه‌گرایی راچد نسبت داد، به این رابطه کمک چندانی نمی‌کند، اما به دلایلی نتیجه نمی‌دهد. در ابتدا، گمان اینکه میلدرد پیشرفت های گوندولین را می پذیرد تا از نزدیکی او به فرماندار سوء استفاده کند، اطمینان بخش است. اما بعداً معلوم می شود که اینطور نیست و به نوعی کاملاً غم انگیز می شود.

خواهر راچد

اما آنچه خنده دار به نظر می رسد این است که مردم اواخر دهه چهل چقدر راحت و ساده با چنین "انحرافات" برخورد می کنند. فرماندار بدون ذره ای تحقیر به آنها اخم می کند. و حتی بتسی باکت، که با جوشاندن دختر جوانی در حمام آب درمانی، به طور جدی سعی در درمان یک دختر همجنس‌گرا داشت، پس از اطلاع از میلدرد و گوندولین، فقط آگاهانه لبخند می‌زند و در چشمانش با بازیگوشی برق می‌زند. آیا این تحمل نیست!

کاست

در مورد بازیگری، هیچ افشاگری خاصی در اینجا وجود ندارد. این گروه به طرز شایسته ای انتخاب شده است، اما تنها چند هنرمند را می توان واقعاً مشخص کرد.

سارا پولسون، محبوب و حامی اثر رایان مورفی، کاملاً با نقش یک فرد آسیب دیده عمیق، که در چارچوب احساسی باریک دیوار درونی خود گیر افتاده است، کنار می آید. قهرمان او با همان حالت بی تفاوت در صورت، قربانی دیگری را در تنور می سوزاند و معشوقش را می بوسد. در دهه هفتاد برای چنین چیزی اسکار دادند. اکنون کمی کسل کننده به نظر می رسد. همچنین باید به فین ویتروک اشاره کرد که علیرغم اینکه شخصیت بیشتر وقت خود را پشت میله های زندان می گذراند، ادموند به یاد ماندنی بود.

رچک خورده

مقایسه با آنتونی هاپکینز احتمالاً بیش از حد تحسین آمیز خواهد بود، اما دیوانه اصلی اسمی سری چند وجهی بود. ویتروک موفق شد هم جانوری را نشان دهد که هر لحظه آماده رهایی از زنجیر است و هم پسری ترسیده که از کشتن مرغ می ترسد. و در هیچ یک از چهره های مختلف ادموند، حتی زمانی که او سعی می کند وانمود کند که یک اسکیزوفرنی است، احساس دروغگویی وجود ندارد.

رچک خورده

سینتیا نیکسون و شارون استون در این زمینه بسیار ضعیف به نظر می رسند. و اگر دیگری دست‌کم به بهای هزینه کردن، گاهی اوقات غیرعادی بودن بیش از حد تلاش کند، نیکسون تنها یک صحنه دارد که آزاردهنده نیست - صحنه صدف‌ها. همه چیزهای دیگر در اجرای او بسیار خسته کننده و مبهم است، از جمله خط عشق. اما کسی که به نظر من واقعاً راضی است، جودی دیویس است. اگر سطل بتسی موفقی در کنار Ratched سارا پالسون وجود نداشت، به احتمال زیاد این سریال حتی جلوه های بصری خیره کننده را نیز نجات نمی داد. این یک نقش شخصیتی است که باید در برابر پس‌زمینه یکنواختی سوسیوپاتیک برجسته شود و به اعتبار بودا، این کار را انجام می‌دهد. او، به طور کلی، حتی می تواند برای این مسخ های عجیب و غریب بخشیده شود، او در همه تنوع خود بسیار خوب است.

در عین حال، حیف است که تعداد کمی از بیماران واقعاً رنگارنگ در داستان مربوط به آسایشگاه روانی وجود دارد، به جز قهرمان قهرمان سوفی اوکوندو، که از اختلال شخصیت چندگانه رنج می برد، که در واقع، پایان داستان بر آن استوار است. کار درخشان است، اما به تنهایی کافی نخواهد بود.

Epicris

و در همین «کافی نیست» یکی از مشکلات اصلی نمایش نهفته است. به عنوان یک داستان در مورد یک کلینیک روانپزشکی کافی نیست. در نقطه ای، طرح داستان به عنوان یک داستان در مورد نجات برادر ولخرج کار نمی کند. حتی به عنوان یک مطالعه تلاش شده در مورد sociopathy، قابل توجه نیست. دنبال کردن فراز و نشیب های زندگی میلدرد راچد هیجان انگیزترین فعالیت نیست. زیرا همدردی با او دشوار است و سرمایه گذاری عاطفی در زمینه سوء استفاده ناخوشایند است. و بنابراین این سوال دوباره مطرح می شود: چرا به این پیشینه نیاز بود؟ چرا باید اینقدر آشکارا شوکه کننده بود؟ تا یک بار دیگر پیش پاافتادگی را بگویم که چگونه کسی که مورد تمسخر قرار می گیرد خود هیولا می شود؟

رچک خورده

Sister Ratched در اصل، تجسم نظام و عدم آزادی بود، استعاره ای از خفقان نظم اجتماعی، که مبتنی بر ممنوعیت ها و شکستن فردیت تا زانو است. رایان مورفی تمام استعاره ها را کنار گذاشت و روی یک مورد متمرکز شد. در همان زمان ، او آمریکا را کشف نکرد ، میلدرد ، مانند همه ما ، از کودکی معلوم شد. همه چیز خوب است، اما هیچ کس این را از او نخواست... هیچکس، به جز نتفلیکس که قبلاً سریال را برای فصل دوم تمدید کرده است. و با قضاوت بر اساس همه چیز، در آنجا "داستان ترسناک" با سرعت تمام و بدون هیچ شرمی پخش خواهد شد. پیشینه میلدرد گفته می شود، به طور کلی چیز دیگری برای تجزیه و تحلیل وجود ندارد. تنها برای پایان دادن به بیننده از نظر بصری باقی مانده است.

https://www.youtube.com/watch?v=1vos75mSxxo

طرفداران "One Flew Over the Cuckoo's Nest"، سریال "Sister Ratched" را فقط در موارد شدید سندرم "چیزی برای تماشا" باید با احتیاط زیاد و با معده خالی تجویز کرد. اما طرفداران «داستان ترسناک آمریکایی» و دوستداران تصاویر شیک ممکن است حتی بتوانند از آن لذت ببرند.

- تبلیغات -
ثبت نام
اطلاع رسانی در مورد
مهمان

0 نظرات
بررسی های جاسازی شده
مشاهده همه نظرات