Root Nationبازی هامقالات بازیمیراث هاگوارتز به بهترین بازی دنیای هری پاتر تبدیل شد، اما باز هم انتظارات را برآورده نکرد.

میراث هاگوارتز به بهترین بازی دنیای هری پاتر تبدیل شد، اما باز هم انتظارات را برآورده نکرد.

-

هفته دوم ماه می است و دنیای بازی های ویدیویی منتظر انتشار The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom است که بدون شک یکی از اصلی ترین نسخه های سال خواهد بود. گیمرها که طرفداران همیشگی لیست ها و جوایز هستند، از هم اکنون پیش بینی می کنند که کدام عنوان بهترین عنوان امسال خواهد بود. موارد مورد علاقه زیادی وجود دارد - بازسازی Dead Space، Star Wars Jedi: Survivor, Diablo 4, Starfield, Spider-Man 2, Final Fantasy XVI. اما تقریبا هیچ حرف حمایتی شنیده نمی شود میراث هاگوارتز. آمد، رکورد فروش را شکست و ناپدید شد. او که به طور همزمان برای میلیون ها نفر وحی شد، آنها را نیز ناامید کرد و اکنون کاملاً از بحث خارج شده است.

میراث هاگوارتز

اجازه دهید با این جمله شروع کنم که من کاملاً از طرفداران کارهای جی کی رولینگ هستم. من بارها کتاب های او را به صورت اصلی خواندم (در مجموع آنها را به سه زبان خواندم) و حتی فیلم ها را در سینما تماشا کردم. من خاص نیستم - من همان بچه ای بودم در سن عالی که در اوج پاترمانیا منتظر هر کتابی بودم. در مورد بازی‌ها، من همیشه هری پاتر و اتاق اسرار را در PS2 بهترین می‌دانستم - فضا، موسیقی و حتی پالت رنگ آن همیشه در یاد من خواهند ماند.

من منتظر میراث هاگوارتز بودم و از روز اول شروع به بازی کردم. با این حال، هیچ بررسی وجود ندارد. در ابتدا به این امید که بتوانم در عرض چند روز از آن عبور کنم - حداقل خط داستانی - به سرعتی که انتظار داشتم نرسیدم و بعد از دو هفته اولین استراحتم را گرفتم و به Dead Space عالی رفتم. سپس برگشتم، بازی کردم و دوباره مکث کردم - این بار در Ghostwire: Tokyo. و بنابراین من هنوز از آن عبور کردم. خب خط داستان حدود چهل ساعت و سه ماه طول کشید.

شاید این یکی از مبهم ترین بازی های حافظه من باشد، زیرا معلوم شد که بسیار بهتر از آن چیزی است که می ترسیدم، اما در عین حال، خوشحالی من به سرعت با این درک ناخوشایند جایگزین شد که من کل این RPG تاریخی را در 10 ساعت اول به امید چیزی شبیه به نفس بی پایان جذاب وحشی، یا حداقل غرب ممنوع افق با دنیای متنوعش، به سرعت متوجه شدم که این یکی دیگر از قربانیان ubisoftification است (دقیقاً همان دلیلی که باعث شد Ghostwire: Tokyo را کنار بگذارم). این یک امتیاز بزرگ است مسافت پیموده شده دنیایی که بعد از اینکه بازیکن قسمت دهم خود را دید تقریباً هیچ چیز واقعاً جالبی ارائه نمی دهد.

میراث هاگوارتز

البته شخصیت اصلی بازی خود هاگوارتز است که به نام آن نامگذاری شده است. خوب… یا اینطور به نظر می رسد. واقعیت این است که مدرسه جادوگری واقعاً استادانه بازسازی شده است و یک جاذبه باورنکردنی - یا موزه است. در ده ساعت اول، با دهان باز روی آن راه می روید و فقط شاهکارهای معماری و صد راز کوچک را تحسین می کنید. به نظر می رسد که او به مدرسه زادگاهش - یا خانه ای که از کودکی ندیده است - بازگشته است.

همچنین بخوانید: مروری بر Horizon Forbidden West - دنیایی باز که شبیه هیچ چیز دیگری نیست

مشکل اینجاست که مدرسه اسطوره اصلی میراث هاگوارتز است. حتی می توان گفت فریب. وقتی من و دوستانم در مورد یک بازی احتمالی بر اساس دنیای هری پاتر خیال پردازی کردیم، قطعاً یک RPG می خواستیم، قطعاً در مدرسه، با درس، طلسم و بقیه چیزها. و تریلرها به ما اطلاع دادند که میراث هاگوارتز دقیقاً همین است. اما این درست نیست.

ممکن است شکایات من برای کسانی که از بازی لذت می‌برند به نظر بیهوده باشد، و فقط می‌توانم بگویم که بسیار خوشحالم اگر هر آنچه را که از انتشار انتظار داشتید به دست آورید. من هم بازی را دوست داشتم و منتظر ادامه آن نیز خواهم بود. اما این مانع از آن نمی شود که در مورد کاستی هایی که هنوز وجود دارد صحبت نکنم.

- تبلیغات -

با تمام گذشتم، حدود 20 درصد از وقتم را در راهروهای مدرسه سپری کردم. شاید 30 درصد. من در دوران دانشجویی در کلاس‌ها شرکت می‌کردم، اما این کلاس‌ها منزوی بودند و آموزش‌هایی با حجاب نازک بود. جایی در ساعت پانزدهم بازی، شخصیت اصلی یک تازه کار، که تا سال پنجم تحصیل (البته در هاگوارتز نبود) جادوهای آسانی مانند آلوهمورا یا وینگاردیوم لیویوزا را نمی دانست، به برجسته ترین جادوگر زمان خود تبدیل شد. ، قادر به شکافتن هر اتمی دشمن با موجی از عصای جادویی است.

میراث هاگوارتز

از آن لحظه به بعد، مدرسه دیگر معنایی نداشت و من فقط به دلیل اتاق نجات و یک مکان طرح به آنجا بازگشتم. تمام تلاش‌ها مرا وادار کردند تا در جنگل پرسه بزنم یا از غارها با چنان فرکانس بازدید کنم که قبلاً شروع به فلاش‌بک‌های دردناک از Dragon Age 2 کردم. به جای برقراری رابطه با همکلاسی‌ها، عنکبوت‌ها را زنده زنده می‌سوزانم، به خانه‌های روستاهای دورافتاده نفوذ می‌کردم و آنها را تمیز می‌کردم. اردوگاه های دشمن شکارچیان یکنواختی خزنده، صدها مورد مشابه بدون معنی، یادآور بهترین نسخه ها نیست. بعد، میراث هاگوارتز ثانویه به نظر می رسید: کمی Far Cry، کمی از عصر اژدها، تکه های کاملی از Breath of the Wild (هرکسی که به دنبال سرنخ هایی در آن می گشت، متوجه وام گیری بیش از آشکاری در قالب آزمایش های مرلین شد).

در عین حال، از بازی هایی که قرار بود الهام بخش باشند، خیلی کم گرفته شد. Fable or Star Wars: Knights of the Old Republic با سیستم اخلاقی‌شان، Skyrim با کلاس‌های زیاد، Bully با ماجراجویی‌های مدرسه‌ای‌اش. شخصی برای تقلید وجود داشت، اما به دلایلی، توسعه دهندگان به جای اینکه یک ماجراجویی واقعی را به ما بدهند، به نفع یک دنیای باز بزرگ خارج از هاگوارتز انتخاب کردند. و بله، تاثیرگذار است، اما اصلاً آن چیزی نیست که طرفداران آن را می‌خواستند.

این مشکل بیشتر پس از یادگیری طلسم های ممنوعه توسط قهرمان ما آشکار می شود. در ابتدا نمی‌خواستم دشمنان را شکنجه کنم و بکشم، اما از آنجایی که میراث هاگوارتز اصلاً سیستم اخلاقی ندارد - و هیچ امتیازی در این زمینه ندارد - دلیلی برای ایفای شخصیت خودم نداشتم. از این نظر، جنبه نقش آفرینی این RPG من را ناامید کرد.

میراث هاگوارتز

و در حالی که صدمین حریفم را کشتم و دستکاری کردم، همکاران نادرم بی صدا تماشا می کردند و هیچ واکنشی نشان نمی دادند. حتی استاد من هم ترجیح داد سکوت کند. من از مدرسه اخراج نشدم - قهرمان آن شدم!

در اصل، عملا هیچ عواقبی از انتخاب در بازی وجود ندارد. من دانشکده Ravenclaw را انتخاب کردم، اما فقط یک و نیم ماموریت و نحوه نزدیک شدن دشمنان به من را تغییر داد. قهرمان من که در سال پنجم به مدرسه آمد - که به طور کلی نادر است - با قلدری روبرو نشد و مجبور شد برای شناخت همکلاسی هایش بجنگد. او در یک لحظه به خود آمد و تقریباً بلافاصله تمام جادوهای مورد نیاز برای شکست دادن قدرتمندترین تبهکاران جهان را آموخت.

به جای اینکه به من فرصت داده شود تا دروسی را که می‌خواهم شرکت کنم یا حرفه آینده‌ام را انتخاب کنم، فقط یک سری آموزش‌ها را پشت سر گذاشتم و دیگر در مدرسه حاضر نشدم. غیبت فاحش همه عناصر نقش آفرینی معمولی به این معنی بود که من هیچ ارتباطی با شخصیتم ایجاد نکردم - حتی نمی فهمم چرا اگر مسیرش از قبل مشخص شده باشد به ما اجازه می دهند او را سفارشی کنیم. ماجراجویی من در هاگوارتز دقیقاً مشابه ده ها میلیون بازیکن دیگر بود. و اگر داستان اینجا خوب بود، خوب بود، اما نه - این یک تمثیل پیش پا افتاده است در مورد اینکه چگونه قدرت یک شخص را فاسد می کند، و در مورد اینکه چگونه یک منتخب قادر به همه چیز است فقط به این دلیل که به این شکل متولد شده است. و به من نگویید که همه چیز در هری پاتر بود - در این کتاب ها، قهرمان ما برای هر پیروزی رنج می برد و فقط به لطف دوستانش توانست برنده شود.

میراث هاگوارتز

میراث هاگوارتز هیچ دوستی ندارد. هیچ قربانی و دسیسه ای ندارد. این یک بازی RPG است کاغذ ماریو: پادشاه اریگامی را می توان RPG نامید. و این توهم توقعات بسیار توهین آمیز است.

همه اینها به این معنی نیست که من مطلقاً بازی را دوست نداشتم. من معتقدم که توسعه دهندگان یک سیستم مبارزه جالب ایجاد کرده اند که در حال حاضر یک دستاورد است. بازی بسیار زیبا با موسیقی زیبا و بازتولید کامل قلعه افسانه ای است. به نظر می رسد با عشق ساخته شده است، ارجاعات زیادی به کتاب ها وجود دارد. اما می تواند بسیار بیشتر از یک جاذبه زیبا با شمایل نگاری قابل تشخیص باشد.

از کجا بخریم

همچنین بخوانید:

- تبلیغات -
ثبت نام
اطلاع رسانی در مورد
مهمان

0 نظرات
بررسی های جاسازی شده
مشاهده همه نظرات