اولین زندگی عجیب و غریب است به یک پدیده واقعی تبدیل شد و راه را به دنیای بازی های ویدیویی برای افرادی که قبلاً تا حد امکان از آن دور بودند باز کرد. شاید کامل نباشد، اما به طرز وحشتناکی هیجانانگیز و جوی، تازگی Dontnod Entertainment ثابت کرد که در دنیای «سینمای تعاملی» به جز Telltale و Quantic Dream جایی برای استودیوهای دیگر نیز وجود دارد و بازی بدون زامبی و خشونت بیش از حد میتواند محبوب شود. .
از آن زمان، Life Is Strange به برندی تبدیل شده است که دنباله ها و پیش درآمدهای زیادی را تولید کرده است. Life Is Strange: قبل از اینکه طوفان سه سال قبل از نسخه اصلی اتفاق بیفتد، The Awesome Adventures of Captain Spirit (یا "Amazing Adventures of Captain Ghost") نوعی اسپین آف و تبلیغ برای Life Is Strange 2 بود که با وجود عنوان گمراه کننده، به جز گیم پلی بازی هیچ ربطی به قسمت اول نداشت. و به این ترتیب رسیدیم زندگی عجیب است: رنگهای واقعی، که با وجود نداشتن شماره در عنوان و تغییر استودیو، بیشتر از بقیه شبیه به نسخه اصلی است. این او بود که من را به سریال بازگرداند و امروز به شما خواهم گفت که چگونه.
Life Is Strange: True Colors داستان الکس چن، دختری است که توانایی شگفت انگیز همدلی روانی را دارد، یعنی می تواند احساسات را احساس کند و افکار اطرافیانش را بخواند. در ابتدای قسمت اول، او مدرسه شبانه روزی را ترک می کند و با برادرش گیب که هشت سال است او را ندیده است، می آید.
اولین چیزی که توجه را جلب می کند یک جهش تکنولوژیکی است. به خصوص توسط کسانی که دنبالهها و True Colors را از دست دادهاند، مورد توجه قرار خواهد گرفت PS5 توانست مستقیماً با محدوده بصری او مرا تحت تأثیر قرار دهد. اما اگر در بسیاری از بازیهای دیگر، گرافیک خوب امتیاز خوبی است، در اینجا بسیار مهم است، زیرا در نهایت میتوانیم احساسات واقعی را در چهره شخصیتهایی ببینیم که دیگر شبیه عروسکهای پلاستیکی نیستند (بدون احتساب موها).
بعید است کسی مرا وادار کند که مکس کالفیلد را به عنوان قهرمان اصلی سریال مورد علاقه خود در نظر نگیرم، اما الکس بسیار نزدیک است. ساختن یک شخصیت موفق و دلپذیر برای یک بازی از این سبک بسیار مهم است، زیرا ما نه تنها زمان زیادی را با او می گذرانیم، بلکه لزوماً خودمان را با او شخصیت می کنیم. "سوء تفاهم" بیش از حد بین بازیکن و آواتار او باعث می شود که بازیکن اول علاقه خود را از دست بدهد.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی Deathloop – Addictive Madness
اما الکس تمام ویژگی های یک قهرمان داستان خوب را با هم ترکیب می کند: او مهربان است و می داند چگونه از خود دفاع کند، اما در عین حال بسیار آسیب پذیر است. دوران کودکی دردناکی که بدون پدر و مادر سپری شده، اثر خود را بر جای گذاشته است و برای او دشوار است که به کسی و مهمتر از همه به خودش اعتماد کند. این همان قهرمانی است که شما ریشه و نگرانی برای او دارید، و این واقعیت که او کاملاً صداگذاری شده و متحرک است، تنها به یک شخصیت "زنده" واقع گرایی می افزاید.
بازیهای این ژانر (حتی میتوان گفت «فرمولها»، چون خیلی چیزها در اینجا واقعاً شبیه به نسخه اصلی هستند) مانند تولیداتی هستند که در شرایط محدود صحنهسازی، تمام توجهات معطوف به بازیگران است. خوشبختانه Deck Nine در اینجا هم ناامید نشد: نویسندگان Before the Storm قبلاً وقت داشته اند دست خود را پر کنند و موفق شده اند تعدادی قهرمان فراموش نشدنی ایجاد کنند که می خواهید تا حد امکان از نزدیک با آنها آشنا شوید.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی جاده 96 - یک فیلم جاده ای تعاملی که در آن فیلمنامه را می نویسید
به هر حال، از نظر مناظر، شهر معدنی Haven Springs همچنان به خلیج آرکادیا یک شروع خواهد بود. هم از بصری های شاداب و هم کار عالی "دکوراتورها" که هر مکان را با تعداد زیادی جزئیات تزئین می کردند، به این امر کمک می کند. من قبلاً کلمه "زنده" را گفته ام و در اینجا می خواهم آن را تکرار کنم. به نقل از استانیسلاوسکی، "من معتقدم".
من بدون تماشای تریلر یا پخش هیچ دمویی شروع به بازی "کور" کردم و به همین دلیل حتی خلاصه رسمی آن اکنون به نظرم یک اسپویلر است. بنابراین، من حتی به اتفاقات قسمت اول که من یک فرد بی تجربه را غافلگیر کرد، اشاره نمی کنم. من فقط می گویم که اینجا، مانند استفن کینگ، یک شهر کوچک آرام به سرعت شروع به لرزیدن می کند، چه به معنای واقعی کلمه و چه به صورت مجازی. منظورم را خواهید فهمید. پس از همه، شما آن را هر کجا که بروید بازی خواهید کرد.
مانند همه بازیهای هم نوع خود، Life Is Strange: True Colors گاهی کند میشود، اما به ندرت به حدی میرسد که علاقهام را از دست بدهم. این عمل نیست، نیازی نیست جایی بدوید و به عقب شلیک کنید، اما فکر میکنم خودتان این را درک میکنید. در اینجا باید صحبت کنید، گوش دهید و استنباط کنید و گاهی اوقات تصمیمات دشواری بگیرید. گاهی این تصمیمات هیچ تاثیری ندارد و گاهی بر فینال تاثیر می گذارد. در اینجا چندین پایان وجود دارد (نه دو تا، مانند قبل)، و در طول بازی درک اینکه در چه لحظه ای یک انتخاب سرنوشت ساز انجام خواهید داد دشوار است. اما این زیبایی آن است - هیچ انتخاب باینری از قسمت اول وجود ندارد.
خنده دار است که حیله اصلی نسخه اصلی - دستکاری زمان - مدام از حافظه من خارج می شود. من شخصیت ها، پیچش های داستانی و موسیقی را به یاد می آورم، اما قطعاً مهارت های ماورایی شخصیت اصلی نیست، اما احتمالاً تنها من هستم. همانطور که قبلاً اشاره کردم ، الکس نیز معلوم شد که یک "ابر انسان" یا بهتر بگوییم یک همدل است. راستش را بخواهید، بدون آن هم میتوانید داستان خوبی تعریف کنید، اما من تمایل سازندگان برای ساختن True Colors را بیشتر یک بازی تا یک فیلم تعاملی درک میکنم. و اعتراف میکنم که تواناییهای الکس چندان جذاب یا دیدنی نیستند، اما در زمینه درام بسیار مناسب هستند. اینگونه است که بازیکن می تواند نقاب را از شخصیت ها جدا کند و خود واقعی آنها را ببیند - به انتخاب های دشوار و تصمیم گیری در مورد نگرش نسبت به یک یا آن NPC کمک می کند.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی The Great Ace Attorney Chronicles - دو بازی ماجراجویی برجسته بالاخره به دست ما رسید
در نهایت به جنبه های فنی می پردازیم. گرافیک، همانطور که گفتم، به همان خوبی است که از یک فیلم تعاملی ساخته نشده توسط Quantic Dream انتظار می رود. انیمیشن صورت، چشم ها، پردازش تنظیمات - همه اینها سزاوار بالاترین امتیاز هستند. همچنین لازم به ذکر است که وجود ردیابی پرتو یک گنجاندن خوب است که من انتظارش را نداشتم. و با کمال تعجب، در اینجا، بر خلاف بسیاری از بازی ها، این فقط یک حقه یا یک امتیاز نیست، بلکه مهم ترین افزونه ای است که به شما امکان می دهد در هر صحنه به نورپردازی بهتری برسید. به طور کلی، True Colors به طرز شگفت انگیزی واقع گرایی و سبک سازی قوی را با هم ترکیب می کند. شخصیت ها فوتورئالیستی نیستند، اما نمی توان آنها را کاریکاتور هم نامید.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی Detroit: Become Human - از نسخه ی نمایشی تکنو تا درام تکنو
اما چیزی که من واقعاً دوست نداشتم نرخ فریم بود - 30 فریم در ثانیه. هیچ دلیل فنی برای برداشتن 60 فریم در ثانیه از بازیکنان وجود ندارد، این فقط یک خصیصه توسعه دهنده است که معتقد بود این بازی بیشتر شبیه یک فیلم است. نمی دانم، نمی دانم. علاوه بر این، اگر واقعاً هیچ مشکلی در محافظهای صفحه نمایش وجود ندارد، پس ارزش آن را دارد که به کنترل بازگردید، زیرا چشمی که در این نسل به تصویر واضحتری عادت کرده است، شروع به چسبیدن به بینظمیها میکند. این به هیچ وجه تعجب آور است، زیرا به همان اندازه که زیبا به نظر می رسد، True Colors به اندازه کافی سنگین نیست که با آهن مدرن مشکل ایجاد کند. من می دانم که برخی از بازیکنان با چنین تصمیمی از توسعه دهندگان به تعویق خواهند افتاد، اما من خودم خیلی سریع به آن عادت کردم. هنوز هم نه تیرانداز است و نه مسابقه.
خوب، من موسیقی را یادداشت می کنم. موسیقی متن خوب مهمترین جنبه هر قسمت از مجموعه است و از این نظر True Colors ناامید نشد. او همچنان با صدای آکوستیک و کمی مالیخولیایی خود راضی است و هنرمندان جدیدی را برای بازیکنان کشف می کند. بازیگران نیز کار بزرگی انجام دادند: اریکا موری در نقش اصلی برای جامعه بازیها ناشناخته است، اما او با نقش خود کار بزرگی انجام داد. همین را می توان در مورد هانا سوتو نیز گفت. در کل اکثر بازیگرها تازه وارد هستند اما اصلا به چشم نمی آید.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی Necromunda: Hired Gun - دیوانه کننده جالب است، اما ارزش خرید ندارد
حکم
از آن پیشی می گیرد زندگی عجیب است: رنگهای واقعی بخش اول؟ پاسخ صریح به این سوال غیرممکن است - این کاملاً شخصی است ، زیرا هر یک از ما به دلایل مختلف نسخه اصلی را دوست داشتیم. اما چیزی که پیش رو داریم دنبالهای فوقالعاده است که ارزش آن را دارد که یکی از بهترین فیلمهای تعاملی دوران اخیر به حساب بیاید، شکی نیست.