Root Nationبازی هابررسی بازینقد و بررسی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom - به کمال رسیدید؟

نقد و بررسی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom - به کمال رسیدید؟

-

پانزده دقیقه طول کشید تا به بالای کوه بروم. مدت زیادی است و در این مدت چهار بار موفق شدم بمیرم. شخصیت من جیغ می زد، می لغزید، و با فریاد دیوانه وار در شکافی فرو می رفت – یا در پایان می میرد و با دشمنان غیرمنتظره ای روبرو می شد. در مقطعی متوجه شدم که قدرتم کافی نیست و باید دست از تلاش بردارم. می خواهم دست هایم را بیاندازم و پشتم را به کوه برگردانم که متوجه نقطه مشکوکی در نزدیکی پا شدم. واقعا... بله، غار است! با عجله به داخل، غارت، چند هیولای ناآگاه، و تقدس سقف او را پیدا کردم. چرخ مهارت را باز می کنم، نماد مورد نظر را انتخاب می کنم و در عرض پنج ثانیه تقریباً به سمت بالا حرکت می کنم. این یک احساس شگفت انگیز است.

***

من دوباره در کوه هستم - نمی توانم کاری برای خودم انجام دهم. اما کوه متفاوت است. در زیر اردوگاه بوکوبلین است. پرواز بر فراز آن و رسیدن به هدفم برای من هزینه ای ندارد، اما بوکوبلین ها به دلیلی آنجا هستند - آنها از صندوقچه گنج محافظت می کنند. شاید زره کمیاب وجود داشته باشد. شاید یک چوب پوسیده فقط یک راه برای پیدا کردن. کمان را بیرون می آورم، ریسمان را می کشم و شلیک نمی کنم. دست به جیب های مجازی ام می زنم و قارچ مشکوکی را بیرون می آورم. با یک حرکت ماهرانه، آن را روی فلش می گذارم، هدفم - حریف بزرگتر - را انتخاب می کنم و به پرواز می فرستم. به هدف زدم و موبلین که از بویی که پایگاه را پر می کند مات و مبهوت به طرف همرزمانش می تازد. تک تیراندازان از بالا نگران بودند، نمی دانستند به چه کسی شلیک کنند. تا زمانی که مقصر واقعی را ببینند، دوباره کمان را می کشم و این بار چشم خزنده پرنده ای را که در غار ملاقات کردم، به تیر وصل می کنم. من هیچ شانسی برای از دست دادن دارم - چشمم به سمت دشمن است. اینجا متوجه من شد و مبلین که به خود آمده ناگهان بشکه ای قرمز رنگ را برمی دارد و به سمت من زمزمه می کند. من گم نشده‌ام: چرخ مهارت‌ها را باز می‌کنم، درست را انتخاب می‌کنم و بشکه‌ای یخ زده در هوا را نشانه می‌گیرم که پس از یک ثانیه مکث ناگهان در جهت مخالف شروع به پرواز می‌کند و به صورت خنده‌دار به سر فرستنده‌اش برخورد می‌کند. ناک اوت کردنش به زودی اردوگاه به جز یک هیولای خوش شانس خالی می شود و در اینجا تصمیم می گیرم که اوضاع را به دست خودم بگیرم. از صخره می پرم، پاراگلایدر را باز می کنم و تا مرکز پایه پایین می روم. شمشیری را بیرون می‌آورم که با دیدنش به نظر می‌رسد بوکوبلین بیچاره را می‌خنداند، اما او در حالت شوک است. در حالی که دسته، شمشیر زنگ زده یک شوالیه است که مدت ها مرده است، پومل یک کمان است. اینطوری بازمانده پژمرده را تمام کردم و با شمشیر سه بار او را زدم. من همچنین می‌توانم از کلنگ، چماق قارچ یا واگن چوب استفاده کنم.

***

من در حرم هستم. دوباره تعداد زیادی از آنها در اینجا وجود دارد، و هر کدام یک چالش - و یک جایزه ارزنده را ارائه می دهند. گاهی اوقات قهرمان من خلع سلاح می شود و به او پیشنهاد می شود از محاکمه های Buzuvir جان سالم به در ببرد. معماها اغلب به عنوان یک آزمون هوش، نیاز به درک سه توانایی کلیدی و انبوه ابزارهای روباتیک پراکنده در سراسر جهان دارند. این بار چالش شامل چرخ های خودکششی است، اما سر من از درک آن امتناع می کند. علیرغم اینکه هر وسیله با یک ضربه ساده اسلحه فعال می شود، من این موضوع را کاملا فراموش می کنم و در گیجی فرو می روم. بی هدف به اطراف می دوم و در نهایت از این توانایی استفاده می کنم که هر جسمی را به هر چیزی متصل کنم و دستگاه ابتدایی چهار چرخ خود را با کف فلزی در کنار آن، آن سوی رودخانه گدازه قرار می دهم. بالا می روم، دو چرخ گیر کرده را می گیرم و از جریان آتش بالا می روم. سپس خلقت خود را می گیرم و از آن به عنوان نردبانی برای رسیدن به سینه استفاده می کنم. جایی در ژاپن، توسعه‌دهنده‌ای در نینتندو با عرق سرد از خواب بیدار می‌شود: احمق دیگری در آن سوی دنیا پازل آنها را که به دقت فکر شده بود شکسته است. اما در این مورد به آنها هشدار داده شد و آنها آرام شدند. The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom طوری طراحی شده بود که به صد روش شکسته شود. نکته اصلی این است که به جایی که باید بروید برسید. حتی اگر در همان زمان هر دستور و اشاره پنهان از سازندگان پازل نادیده گرفته شود. من احمقانه ترین راه را برای حل یک مشکل ساده اختراع کردم، اما در عین حال احساس می کنم یک نابغه هستم.

***

توضیح اینکه چه چیزی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom را خاص می کند دشوار است. من می توانم توانایی های جدید لینک را توصیف کنم، به اندازه جهان و زیبایی غروب خورشید اشاره کنم، اما همه اینها فرعی، احساسی و مغرضانه به نظر می رسد. اما این تنها کاری است که می توانم انجام دهم: فریاد بزنم، گریه کنم و التماس کنم که این محصول جدید گران قیمت را بخری. چون بازی نیست نه فقط یک بازی تا سال 2023، من همه چیزهایی را که صنعت ارائه می کرد دیده بودم - همه ژانرها، همه فرمول ها و ایده ها، در هم فشرده شده بودند یا مدت ها فراموش شده بودند. ظاهراً نوآوری این دنیا را ترک کرده است. به محض اینکه یک ایده جدید خوب ظاهر می شود، بلافاصله ثبت اختراع می شود و برای مرگ در آرشیو ایده های دیگر ارسال می شود. بازی ها شبیه به هم هستند و اگرچه این باعث بدی آنها نمی شود، اما آنها را جذاب نمی کند. هر نوآوری را می توان در چند کلمه توصیف کرد. «دارک سولز با جهان باز»، «مثل اسپلتون است، فقط با حباب»، «افسانه زلدا با اساطیر یونان باستان".

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

اما The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom منتشر شده است و توصیف آن باید حتی ساده تر باشد: این دنباله ای برای Breath of the Wild است، فقط دنیا بزرگتر شده است و شخصیت شرورتر شرورتر است. اما نه. این… وای. این مال تو است! اینها صداهایی هستند که من هنگام پخش آن درآوردم. این یک جریان مداوم از فحش دادن، تحسین و ضربات طنین انداز بر پیشانی (شما) پس از ده دقیقه کوبیدن در یک مکان است. این جشن نبوغ، شاهکار برنامه نویسی و شاهکاری از روایت توپوگرافی است. این پنج بازی در یک بازی است که هر کدام شایسته یک جایزه هستند.

کسی خواهد گفت که در سال 2023 هیچ چیز برای خوشحالی وجود ندارد. دنیای بازی های ویدیویی به طور فزاینده ای بدبینانه می شود: بازی ها گران تر می شوند، اما بهتر نمی شوند. توسعه دهندگان و ناشران آشکارا دروغ می گویند و نسخه های ناتمام و به سختی کاربردی را منتشر می کنند. تنها در ماه می، دو رمان کاملاً شکست خورده منتشر شد، که هیچ کس انتظار آن را نداشت و هیچ کس نمی خواست، و هنوز هم توانستند بدتر از آن چیزی باشند که ما می ترسیدیم. شما دیگر به کسی اعتماد ندارید و حتی استودیوهایی که هرگز ناامید نمی شوند فقط باعث دلهره می شوند.

- تبلیغات -

البته دارم اغراق می کنم، اما گاهی اوقات این تصوری است که بعد از صحبت با دیگران یا فقط تماشای اخبار به من دست می دهد. مردم از هیاهوی بازی ها می ترسند و وعده های بلند را با بی اعتمادی باور می کنند.

همچنین بخوانید: بررسی کربی بازگشت به سرزمین رویا دلوکس - بازگشت پیروزمندانه پلتفرمر معمولی

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

اما استثناهایی وجود دارد. مانترا آشنا و به طور کلی معقول "هرگز پیش‌سفارش نکنید" در مورد یک نسخه قابل توجه بهار شکست خورد. همه کسانی که می شناسم The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom را پیش سفارش داده اند. جای نگرانی نیست، و این در حالی است که نینتندو دو تریلر و نیم، ده دقیقه گیم پلی و اساساً همه چیز را نشان می دهد. ما جزئیات را نمی دانستیم، وعده های بی پایان به ما غذا نمی دادند. اما همین کافی بود. اگر کسی به سال 2023 ایمان داشته باشد، استودیوی داخلی غول ژاپنی و تهیه کننده Eiji Aonuma است.

کاری که آنها کردند غیرممکن است. ما اغلب عباراتی در مورد اینکه چقدر انتظارات بالا می تواند هر بازی را از بین ببرد می شنویم، اما The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom یک بار برای همیشه ثابت کرد که می توان از انتظارات فراتر رفت. در مورد او، آنها به سادگی نمی توانستند بالاتر باشند، زیرا Breath of the Wild قبلاً یکی از بهترین بازی های تاریخ در نظر گرفته می شد. با این حال آنها به نوعی توانستند ...

ازادی

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom مانند هر بازی دیگری شروع می شود - با یک صفحه نمایش اسپلش. شخصیت اصلی لینک و در واقع پرنسس زلدا در حال کاوش در خرابه های مرموز هستند که ناگهان مشکلی پیش می آید. راه قهرمانان ما از هم جدا می شود و لینک بار دیگر خود را در دنیای Hyrule تنها می بیند. این بار او حافظه خود را از دست نمی دهد و همه چیز آشنا به نظر می رسد - هم برای او و هم برای ما، زیرا Tears of the Kingdom دنباله مستقیم نادری برای سریال است و دنیای آن بر اساس دنیای قسمت قبلی است.

قبل از انتشار بازی، خیلی ها شک داشتند که این فقط یک DLC پف کرده نیست، بلکه در همان دقایق اول برای من از بین رفت. با وجود رابط کاربری یکسان، Tears of the Kingdom ثانویه به نظر نمی رسد، برعکس - در پس زمینه آن، به نظر می رسد نسخه اصلی به یک نسخه نمایشی تبدیل می شود.

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom
در نگاه اول به نظر می رسد که همان بازی است. رابط نیز بدون تغییر باقی ماند، اما چندین پیشرفت مهم دریافت کرد. دسترسی سریع به سلاح ها و موجودی را نمی توان اغراق کرد - من قبلاً یک یا دو ساعت از این طریق صرفه جویی کرده ام. به نظر می رسد که توسعه دهندگان هر شکایت ما را شنیده اند.

اما چه چیزی در این بازی وجود دارد که همه را نسبت به آن به وجد می آورد؟ او چه می کند که سلف او انجام نداده است؟ باز هم در نگاه اول همه چیز یکسان است. دنیای بزرگ و آشنای Hyrule تقریباً یکسان است، با همان ویژگی‌های جغرافیایی. مکانیک بازی نیز تغییر نکرده است: اسلحه ها فرسوده می شوند و می شکنند، شما باید غذا بپزید و برای عبور از پازل ها به قوانین فیزیک تکیه کنید.

تفاوت اصلی با قسمت اول مجموعه مهارت های جدید لینک است. در Breath of the Wild، می‌توانستیم اجسام فلزی را کنترل کنیم، زمان را متوقف کنیم، یخ و بمب بسازیم، و تمام این توانایی‌ها از بین رفته‌اند. به جای آنها توانایی برگرداندن زمان به عقب، نفوذ در هر سطحی در جهت عمودی و دستکاری هر ماده ای وجود داشت. بله، همین طور - هر موضوعی.

نمی دانم چطور توانستند آن را برگردانند. در واقع هیچ کس نمی داند. من بسیاری از توسعه دهندگان را دیده ام که هنوز سر خود را می خارند و از خود می پرسند که چگونه می توانند موتوری طراحی کنند که به من اجازه می دهد ماشین های مکانیزه ای را بدون هیچ گونه اشکالی از مواد و چوب بسازم. این توانایی به نام اسباب‌بازی کلاسیک نینتندو Ultra Hand نامیده می‌شود و به شما این امکان را می‌دهد که از هر شی در دست خود برای چسباندن آن به دیگری استفاده کنید. یک درخت را قطع کن، یک کنده به دست آورد. سه تا کنده را به هم می چسبانید و یک کلک می گیرید. یک فن و یک سکان به آن اضافه می کنید و یک قایق می گیرید. و این ساده ترین مثال استفاده از مهارت است. شما می توانید هواپیما، ربات های جنگی، پل ها، ماشین ها - هر چیزی که می خواهید بسازید. و این بدون محدودیت در تعداد عناصر! سوال تنها این نیست که چگونه می توان چنین موتور فیزیک را توسعه داد، بلکه این است که چگونه همه اینها می توانند آهن اساساً ده ساله یک سوئیچ کم مصرف را تحمل کنند. نمی دانم. نمی توانم تصور کنم. اما به نوعی کار می کند.

اگر بازی اول یک جعبه شنی بود، پس Tears of the Kingdom یک معدن شن و ماسه کامل است. عظمت آن - من از این کلمه نمی ترسم - این است که در اینجا هر متر آزمایش جدیدی ارائه می دهد و هر آزمایش شامل چندین رویکرد است. او احساسی را به من برگرداند که سال ها بود احساس نکرده بودم - احساس آزادی که می توانم خودم این دنیا را "شکستم" و به روش خودم به هدفم برسم. در Dishonored، می‌توانید داستان را به روش‌های مختلفی دنبال کنید - مخفیانه یا آشکار، کشتن یا صلح‌طلب ماندن. «اشک‌های پادشاهی» مستلزم تغییر داستان بسته به سبک بازی نیست، اما هرگز آزادی بازیکن را در انتخاب آنچه - و چگونه - می‌تواند انجام دهد محدود نمی‌کند.

همچنین بخوانید: نقد و بررسی Sonic Frontiers - Hedgehog on loose

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

بلافاصله پس از معرفی و آموزش کوچک، لینک رایگان برای رفتن به هر جایی است. می‌توانید فوراً برای یافتن شرور اصلی عجله کنید، یا می‌توانید صدها ساعت به دنبال کلاهبردارانی بگردید که جیب‌های عمیق‌تری به شما می‌دهند. با وجود این واقعیت که این یک بازی جهان باز دیگر است، از فرمولی که ما به آن عادت کرده ایم پیروی نمی کند، که در آن ماموریت ها فقط انواع مختلفی از "برو اونجا، انجامش بده، برگرد" هستند. همین بود گناهکار Hogwarts Legacy، Ghostwire: Tokyo و بسیاری، بسیاری دیگر. اما Tears of the Kingdom به سادگی نشان می دهد که در کدام جهت حرکت کند و بازیکن را دعوت می کند تا نحوه رسیدن به هدف خود را بیابد.

این، از بسیاری جهات، یک بازی پازل است. در اینجا نبردهای زیادی وجود دارد، نبردهای زیادی، اما شما نیز مانند مشکلات منطقی به آنها نزدیک می شوید. تقریباً هر دشمنی را می توان نادیده گرفت یا با استفاده از زیرکی و قوانین فیزیک به روشی غیر آشکار شکست داد. این به شما این امکان را می دهد که کاملاً از یکنواختی و این احساس که فقط در حال انجام کارهای معمولی هستید اجتناب کنید.

- تبلیغات -

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

آزادی انتخاب به دلیل دیگری نیز مفید است - به شما امکان می دهد حتی زمانی که گیر کرده اید به جلو بروید. Tears of the Kingdom بازیکن را ملزم به انجام کاری در یک سکانس خاص نمی کند و تقریباً همیشه این فرصت را به شما می دهد که حواس خود را با چیز دیگری پرت کنید. این به آن اجازه می دهد تا به چیزی برسد که هیچ بازی دیگری در حافظه من به دست نیاورده است - برای بازیکنانی که بی تجربه هستند واقعاً قابل دسترسی باشد. من همیشه دسترسی را به عنوان یکی از نقاط قوت اصلی Breath of the Wild می‌دانم و Tears of the Kingdom این ایده را ادامه می‌دهد.

غیر خطی بودن آن همراه با آزادی انتخاب کامل به این معنی است که هیچ بازی مشابهی نخواهد بود. من این را با شروع مراحل آموزشی همزمان با همسرم آزمایش کردم. او تقریباً بازی ها را لمس نمی کند ، و حتی بیشتر - از این نوع ، اما هر دو قسمت اول و دوم توانستند سر او را به تصویر بکشند. و مهم نیست که او نتواند ضربات را جبران کند - Tears of the Kingdom آزادی مقابله با دشمنان را به روش های دیگر تضمین می کند. حتی اگر تمایلی به سرهم بندی مکانیسم های پیچیده وجود نداشته باشد، تقریباً همیشه می توان به روش معمول به هدف دست یافت. این یک معیار طراحی بازی است. به نظر می رسد این بازی با همه سازگار است و تجربه ای جدید و منحصر به فرد را ارائه می دهد.

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom
از جمله توانایی های جدید، قابلیت "چسباندن" سلاح خود با هر شیئی در جهان است. هر شمشیری را می توان با جعبه، شمشیر دیگر، قارچ، سنگ و غیره ترکیب کرد. این ویژگی های اسلحه را تغییر می دهد و جلوه های منحصر به فردی به آن می دهد.

دنیای زیر دنیا... و بالاتر

همانطور که اشاره کردم، Hyrule از نظر جغرافیایی تقریباً یکسان است. چندین سال از اتفاقات قسمت اول می گذرد و شخصیت ها پیرتر شده اند و شهرها تغییر کرده اند، اما کوه ها در جای قبلی خود ایستاده اند. تغییرات اصلی بلافاصله پس از معرفی اتفاق می افتد - پس از انجام کارهای (بسیار عجیب)، لینک و زلدا روند جدیدی را آغاز می کنند که مهم ترین آنتاگونیست تاریخ مجموعه را به زندگی باز می گرداند. این، در همان زمان، زمین را باز کرد و جزایر شناور در آسمان را به وجود آورد. در چنین جزیره ای است که ما سفر خود را آغاز می کنیم و آنها نمایانگر بخش کاملاً جدیدی (از نظر جغرافیایی) از جهان هستند.

شما می توانید بین این «جهان ها» بدون هیچ دانلودی سفر کنید که این خود چشمگیر است. در عین حال، جزایر تقریباً به هم متصل نیستند و رسیدن به آنها در حال حاضر یک پازل است. اندازه کلی جزایر کوچکتر از بقیه نقاط جهان است، اما من تضمین می کنم که چندین ده ساعت طول می کشد تا همه چیز را کشف کنید.

اما این تنها بخشی از نوآوری هاست. یکی دیگر، مهم ترین، مربوط به دنیای زیرزمینی است - نوعی پیچش از "عجایب عجیب"، که جهان اشک های پادشاهی را دو چندان می کند. این دنیای تاریک و خزنده که در آن قرار می‌گیرید، اسرار و منابع بیشتری را برای یافتن ارائه می‌دهد، و این واقعیت که حتی در تریلرها درباره آن صحبت نشده است، به تنهایی نشان می‌دهد که شرکت تا چه حد به انتشار آن اطمینان داشته است. هنگامی که به یک پرتگاه سقوط می کنید، به نظر می رسد که در یک بازی دیگر سقوط می کنید - دشمنان وحشتناک تری وجود دارند و تاریکی بر همه جا حاکم است.

همچنین بخوانید: بررسی Splatoon 3 - هنوز هم بهترین تیرانداز آنلاین تا کنون

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

از برخی جهات، Tears of the Kingdom بزرگترین بازی از این دست در حافظه من است. در مقابل پس‌زمینه‌ی آن، تقریباً همه موارد دیگر کوچک به نظر می‌رسند، و این با وجود این واقعیت است که هیچ احساس پرکننده‌ای وجود ندارد، همانطور که در مورد بسیاری از نمایندگان دیگر این ژانر وجود دارد. کیش یک آدمکش والهالا به گوست وایر: توکیو. پشت هر ضربه ای یک راز بالقوه است. چاه ها اکنون مخفیگاه های زیرزمینی را پنهان می کنند و کوه ها با اسرار خود غارها را پنهان می کنند.

تاریخ

بازی اول در کل خوب بود، اما داستان واقعاً برجسته نبود. حتی با یک کلیشه شروع شد - یک قهرمان بدون حافظه، یک شاهزاده خانم در مشکل. بلکه شخصیت ها و ماموریت هایشان که به موازات طرح اصلی پیش می رود به یادگار ماند. به نوعی، این وضعیت در Tears of the Kingdom تکرار می شود. این سریال که همیشه داستان‌های برجسته‌ای را به نمایش نمی‌گذارد، همچنان بر فضای ماجراجویانه تأکید می‌کند تا یک طرح هیجان‌انگیز، اگرچه در کل به نظرم مورد جدید جالب‌تر بود. همانطور که بیشتر در مورد این جهان یاد گرفتم، کنجکاو بودم و همیشه به آنچه شخصیت ها به من می گفتند گوش می کردم. در اینجا طنز زیادی وجود دارد، بسیاری از موقعیت های پوچ معمولی برای بازی های ژاپنی.

می‌توانم شکایت کنم که بیشتر دیالوگ‌ها صداگذاری نمی‌شوند - چون بارها این کار را انجام داده‌ام - اما نمی‌توانم خودم را مجبور به بحث کنم. بله، آزاردهنده است، اما به نوعی در این بازی احساس عجیبی ندارد. تمام نکات اصلی طرح بیان شده است. بازیگران در بیشتر قسمت‌ها بازگشته‌اند و شامل زلدای دائماً نیمه‌گریه‌ای می‌شود که به گفته او بازیگرش نوعی هیبرید از هرمیون از «هری پاتر» و دنریس از «بازی تاج و تخت» خلق می‌کند. من هنوز مطمئن نیستم که او بهترین انتخاب است، اما من به تفسیر او از قهرمان عادت کرده ام.

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

موسیقی متن باید جداگانه ذکر شود. آهنگسازان Manaka Kitaoka، Maasa Meiyoshi، Masato Ohashi، و Tsukasa Usui همگی شایسته این هستند که توسط من در فهرست قرار گیرند. عاقبت موتیف های بسیاری از قسمت قبلی را تکرار می کند، اما مضامین جدید زیادی نیز اضافه می کند. و واقعاً جادویی به نظر می رسد، به نظر می رسد از طریق تمام سازهای موجود - از شامیسن گرفته تا ساکسیفون. موسیقی هرگز به نویز پس‌زمینه تبدیل نمی‌شود و همیشه به‌عنوان یک راهنمای احساسی عمل می‌کند و قبل از اینکه بدانید کجا هستید، مکان جدیدی را به شما می‌گوید.

به نوعی کار می کند

قبل از انتشار بازی، صحبت های زیادی در مورد نحوه عملکرد کلی آن وجود داشت. خود سوییچ جدید نیست، اما سخت افزار آن به مرز ده ساله نزدیک می شود. حتی Breath of the Wild که در همان ابتدا منتشر شد، با مشکلاتی مواجه شد. زنوblade کلیات وقایع باعث شد به عینک جدید فکر کنم، علیرغم اینکه هرگز عینک نزده ام. در مورد یک بازی حتی بزرگتر و سخت تر چه می توان گفت؟

Aonuma اخیراً اعتراف کرد که انتشار می توانست در اوایل بهار گذشته اتفاق بیفتد، اما تیم تصمیم گرفت آن را به مدت یک سال به تعویق بیندازد تا به فکر خود نظم دهد. این نگرش نمی تواند باعث احترام در پس زمینه رسوایی های متعدد در بهار امسال شود، و نتیجه این رویکرد مسئولانه قابل لمس است: مهم نیست که چقدر سعی کردم موتور را مسخره کنم، همچنان پایداری شگفت انگیز را حفظ کرد. بازی فقط از خراب شدن خودداری کرد. به طور جداگانه، من می خواهم به محدوده نقاشی توجه کنم - جهان در اینجا حتی از ارتفاع جزایر پرواز به یک نقطه تار تبدیل نمی شود.

بله، تصویر در حالت قابل حمل به 720p و در داک 900p محدود شده است. با استانداردهای مدرن، رک و پوست کنده کافی نیست، به خصوص که نرخ فریم از 30 تجاوز نمی کند. اما به دلایلی اهمیتی ندادم. در چنین لحظه ای متوجه می شوید که گرافیک جذاب عالی است، اما وقتی یک بازی واقعاً خارق العاده پیش روی شماست، همه اینها در پس زمینه محو می شوند. در حالت دستی، Tears of the Kingdom عالی به نظر می رسد - به خصوص در حالت OLED- صفحه نمایش و هیچ مشکل خاصی روی تلویزیون 65 اینچی من وجود نداشت. از آنجایی که بازی فوتورئالیستی نیست و بر همان تصمیمات سبک اصلی تکیه دارد، همچنان شبیه آب نبات است. و غروب های اینجا چیست!

پس از پچ روز اول، Tears of the Kingdom تقریباً به طور کامل از نظر نرخ فریم کاهش یافت. این یک ثابت و تقریبا آهنی با سرعت 30 فریم در ثانیه است که فقط گهگاه در لحظات سخت تسلیم می شود. اما در اینجا وضعیت متفاوت است: در حالی که من چیزی برای شکایت نداشتم، دیگران کمتر خوش شانس بودند. اما باز هم این واقعیت که روی چنین آهنی و حتی با چنین مکانیک های جاه طلبانه کار می کند، قابل توجه است.

حکم

The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom - بیش از یک دنباله دیگر در یک سریال در حال اجرا. این یک نقطه عطف فرهنگی و یک شاهکار فناوری است. من لقب های پر سر و صدا را دوست ندارم، اما اگر هر بازی شایسته عنوان برجسته باشد، پس همین است. و تمام عظمت آن را نمی توان با اسکرین شات ها یا فیلم ها درک کرد - بنابراین چشم فقط به نقص های فنی کنسول می چسبد. اما هنگامی که شروع به بازی کنید، متوجه خواهید شد که این یک سطح متفاوت است که همه چیز دیگر معنای خود را از دست می دهد.

خرید The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom

همچنین جالب:

نقد و بررسی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom - به کمال رسیدید؟

ارزیابی ها را مرور کنید
ارائه (طرح، سبک، سرعت و قابلیت استفاده از UI)
10
صدا (کار بازیگران اصلی، موسیقی، طراحی صدا)
10
گرافیک (چه چیزی بازی در زمینه پلتفرم به نظر می رسد)
9
بهینه سازی [سوئیچ] (عملکرد روان، اشکالات، خرابی ها، استفاده از ویژگی های سیستم)
10
روند بازی (حساسیت کنترل، هیجان بازی)
10
روایت (طرح، دیالوگ، داستان)
8
رعایت برچسب قیمت (نسبت مقدار محتوا به قیمت رسمی)
9
توجیه انتظارات
10
The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom چیزی بیش از یک دنباله دیگر در یک سریال در حال انجام است. این یک نقطه عطف فرهنگی و یک شاهکار فناوری است. من لقب های پر سر و صدا را دوست ندارم، اما اگر هر بازی شایسته عنوان برجسته باشد، پس همین است. و تمام عظمت آن را نمی توان با اسکرین شات ها یا فیلم ها درک کرد - بنابراین چشم فقط به نقص های فنی کنسول می چسبد. اما هنگامی که شروع به بازی کنید، متوجه خواهید شد که این سطح آنقدر متفاوت است که همه چیز به سادگی معنای خود را از دست می دهد.
مطالب بیشتر از نویسنده
- تبلیغات -
ثبت نام
اطلاع رسانی در مورد
مهمان

0 نظرات
بررسی های جاسازی شده
مشاهده همه نظرات
مقالات دیگر
برای به روز رسانی مشترک شوید
اکنون محبوب است
The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom چیزی بیش از یک دنباله دیگر در یک سریال در حال انجام است. این یک نقطه عطف فرهنگی و یک شاهکار فناوری است. من لقب های پر سر و صدا را دوست ندارم، اما اگر هر بازی شایسته عنوان برجسته باشد، پس همین است. و تمام عظمت آن را نمی توان با اسکرین شات ها یا فیلم ها درک کرد - بنابراین چشم فقط به نقص های فنی کنسول می چسبد. اما هنگامی که شروع به بازی کنید، متوجه خواهید شد که این سطح آنقدر متفاوت است که همه چیز به سادگی معنای خود را از دست می دهد. نقد و بررسی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom - به کمال رسیدید؟